عوامل مؤثر در گرایش به اعتیاد

عوامل مؤثر در گرایش به اعتیاد

 

عواملی كه به زعم پژوهشگران نوجوانان و جوانان را به سوی مصرف مواد مخدر سوق می دهند، بسیارند. آن دسته كه در وهله اول در این رابطه به چشم  می خورند، عبارتند از: تلقین همسالان، لذت گرایی، جنگ، فقر اقتصادی و گاهی بالعكس رفاه اقتصادی، حالات خلقی نظیر اندوه و دلتنگی، الهام از فرهنگ بیگانه، نداشتن هدف مشخص و عدم ثبات در خانواده .

 

تلقین همسالان :

 

  واقعیت این است كه با پا گذاشتن پسر یا دختر به سنین نوجوانی، از میزان تأثیر خانواده بر فرد كاسته می شود و برعكس تأثیرات نامریی محیطی و جمع همسالان و ارزش های نانوشته بر فرد افزایش می یابد. همانگونه كه تأیید گروه همسالان بر روی كسب نوع ارزش ها، مُدپرستی و احساس خود ارزشمندی افراد اثر می گذارد، تلقین آنها نیز به همانسان بر روی طرز رفتار و نگرش اشخاص مؤثر است. از این رو، پژوهشگران همنشینی با دوستان آلوده به مواد مخدر و همسالان ناباب و شركت در محافل دوستانه و میهمانی های ناسالم را از عوامل گرایش به سیگار و مواد مخدر می دانند .

 

لذت گرایی :

 

برخی از روانشناسان معتقدند كه انسان در زندگی اصولاً از رنج و سختی و تشویش و نگرانی دوری می كند و گرایش به راحتی و آسایش دارد. حال، درست یا خطا بودن این تز به كنار، هستند افرادی كه گویا اتفاقاً همین اصل لذت جویی را تا حد یك فلسفه زندگی ارتقاء می دهند آن را نصب العین خود می سازند. البته نباید از نظر دور داشت كه گاه مخالفت ها و ستیزه جویی های نوجوانان نسبت به والدین و مراكز قدرت، تغییر شكل داده و به صورت بی توجهی عمومی به خود و اجتماع و روی آوردن به خوشی های كاذب جلوه می كند. چنین رویدادهایی را باید به حساب هویت یابی نوجوانان گذاشت. باید به آنها شخصیت و فرصت داد تا این روند را مناسب تر طی كنند..

 

فقر اقتصادی :   

 

از فقر مادی، شرایط نامناسب شغلی و حرفه ای و تبعات منفی آن، مثلاً بی ثباتی و نداشتن هدف مشخص در زندگی كه می توانند به نوعی در ترویج اعتیاد مؤثر باشند، به عنوان یكی از عوامل مؤثر در گرایش به مصرف مواد مخدر یاد می شود .

 

رفاه مادی : 

 

رفاه گاهی باعث می شود تا فرزندان نازپرورده تنعم بار بیایند و انتظارات نامناسبی از زندگی داشته باشند و با كمترین موارد مشقت، سختی و دلخوری به مواد مخدر روی بیاورند، به ویژه اگر والدین سهل گیر و بی اعتنا به فرزندان خود باشند، چرا كه در این صورت ممكن است نه تنها ارتباط لازم را با نوجوان خانواده برقرار نكنند، بلكه مهارت ها و آگاهی های لازم را به وی انتقال ندهند. در این صورت نوجوان راحت تر راغب می شود تا با توسل به داروها و روان گردان ها به گونه ای مصنوعی با مشكلات زندگی كنار بیاید و یك تعادل روحی و جسمی موقت ایجاد نماید .

 

مقابله با اندوه و دلتنگی :

 

تا چندی پیش عللی را كه غالباً باعث پناه بردن برخی افراد به الكل و مواد مخدر می دانستند، این طور عنوان می كردند: «به خاطر تسكین داغ و درد، چون بارها طعم تلخ ناكامی را چشیده اند»، «بواسطه آنكه از آرزوهای جوانی شان فاصله گرفته اند». اما مشاهدات نشان می دهند، هنگامی كه برخی از جوانان برای رفع ملال خاطر به مواد مخدر متوسل می شوند، احتمالاً نیاموخته اند و یا به تجارب پیشین خود مراجعه نكرده اند كه اتفاقات بد و ناراحت كننده همیشه پایدار نخواهد ماند، در غیر این صورت می دانستند كه بایستی اندوه و دلتنگی را كمی تحمل نمود .

 

خلأ ناشی از بی هویتی :

 

گاه نبود ملاك های ارزشی برای متابعت و هدف گزینی باعث می شود كه اتو (auto) زدن و توجه به مواد مخدر به ارزش بدل شود

 

ساختار خانوادگی نامناسب :

 

احساس خود ارزشمندی و اعتماد بنفس نوجوان در دامان خانواده شكل می گیرد. برخی از والدین خودكامه و مستبد هستند. این دسته از والدین نه تنها اطاعت بی چون و چرای فرزندان را یك فضیلت می دانند، بلكه به بهانه های مختلف، مثلاً عدم قبولی فرزند در كنكور، آماده هستند تا با سركوفت زدن به او، لباس حقارت و بی كفایتی را بر تن وی كنند، غافل از آنكه با این رفتار خود نه تنها بزرگترین دشمنی ها را در حق فرزند خود روا داشته اند، بلكه او را در برابر گرایش به مواد مخدر آسیب پذیر ساخته اند، در حالی كه نوجوانانی كه از وجود والدینی قاطع و اطمینان بخش برخوردار هستند، همواره فكر می كنند كه مورد مهر و محبت هستند .

 

فرد یا ساختار اجتماعی، كدامیك تعیین كننده هستند؟ 

 

 با نگاهی اجمالی به عواملی كه بر شمردیم، می بینیم برخی از عللی كه گرایش نوجوانان و جوانان را به سمت استفاده از مواد مخدر تسهیل می كند به ساختار اجتماعی و وجود بستری مناسب برمی گردد و برخی دیگر متوجه مسئولیت پذیری خود شخص است. می بینیم بازهمان جدال قدیمی سرشت و محیط مطرح است كه از زمان ارسطو تاكنون جریان داشته است. به ظاهر، فیصله دادن به این بحث كه كدام دسته از عوامل، فردی یا اجتماعی، مقدم هستند، به گونه ای قاطع میسر نیست. دسته ای از روانشناسان معتقد هستند كه فرد معتاد و خانواده اش مقصر هستند چون در بافت اجتماعی یكسان افراد دیگری با همان شرایط زندگی می كنند كه معتاد نشده اند. دسته ای دیگر، اگرچه بسیاری از مشكلات و آسیب های اجتماعی را به صورت منفرد و مجزا درخور توجه می دانند، معذالك چنین دیدگاهی را قادر به توضیح قدرتمندی ساختار اجتماعی نمی دانند. این دسته از اندیشمندان یادآور می شوند كه یك دیدگاه آسان ساز كه به تك تك افراد «مشكل ساز» و «بدذات» اشاره می كند به ساده ترین استدلال ها تكیه دارد و به راحتی از جامعه ای كه فرد در بافت اجتماعی و تاریخی آن به بار می آید، سلب مسئولیت می نماید ..

 

استدلال با تكیه بر اهمیت ساختار اجتماعی

 

با توجه به این امر كه مسئول دانستن نوجوانان برای مشكلاتی كه درگیر آن هستند، از پشتوانه تجربی و پژوهشی بالایی برخوردار نیست، برخی دیدگاه های دیگر كه در استدلالهایشان به شرایط اجتماعی و موجی كه جامعه را در برگرفته است متكی هستند، مطرح می شوند :

الف) دیدگاه مبتنی بر دگرگونی ارزش ها و هنجارهای اجتماعی

این رویكرد برآن است كه آسیب های اجتماعی بواسطه گام نهادن بشر در مسیر توسعه روی داده است. بدین معنا كه توسعه و زندگی مدرن كه با تعرض به طبیعت و هنجارهای مرسوم زمانه راه خود را می گشود، در درون خود با تناقضاتی همراه بوده و از این راه برای انسان ها تنش آفرین است. بدین ترتیب برخی از اندیشمندان با توسل به این رویكرد روی دگرگونی معیارها انگشت می گذارند و گناه اختلالات رفتاری، نابسامانی ها، افسردگی ها و در یك كلام همه دردهای ذهنی و شناختی بشر را برگردن الزامات عصر مدرن می اندازند .

بدیهی است كه دیدگاه مدرن، هرچقدر هم كه در توجیه آسیب پذیری اقشار جوان تیزبین و وسوسه انگیز باشد، چون هنوز فاقد جنبه های كاربردی مناسب است، فعلاً دیدگاهی منفعلانه قلمداد می گردد .

ب) دیدگاه مبتنی بر پیوند میان افراد و ساختار اجتماعی

از حدود یكصد سال پیش، پس از انتشار كتاب پژوهشی «خودكشی» اثر امیل دوركهایم دیدگاه های جامعه شناختی در توضیح علل نابسامانی ها و مشكلات اجتماعی كه در اقشار مختلف اجتماعی شایع می شوند، از وزن و اعتبار بیشتری برخوردار شد. برخی پژوهشگران با یافتن نوعی همبستگی، ما بین ویژگی های فردی، سن، جنس، تأهل و مرحله توسعه اجتماعی با میزان رویكرد افراد به اعتیاد، اعلام می كنند كه نیروی تعیین كننده گرایش به اعتیاد در بین قشر جوان جامعه صرفاً نیروی روانشناختی نیست بلكه نیرویی اجتماعی هم می باشد. این دسته از اندیشمندان همچنین استدلال می كنند كه بایستی ارتباط میان این نوع گرایش ها، مشكلات و آسیب ها و ساختاری كه آنها را به هم پیوند و بستر مناسب و زیربنای مشترك بروز و تكوین آنها را تشكیل می دهد، در سطوح فردی، ساختاری، روانی و فرهنگی مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار گیرند. در غیر اینصورت با عدم درك صحیح مشكلاتی از این گونه مواجه خواهیم بود و در رسیدن به راه حل جامع و درازمدت توفیقی حاصل نخواهیم كرد و الزاماً تنها به راه چاره های موضعی و منفرد بسنده خواهد شد .  

مؤلف : مدیریت کلینیک آبتین

بازگشت به صفحه اصلی